اطلاع از بروز شدن
دوشنبه 93 اردیبهشت 29
امروز در فضای مجازی واتس آپ، بحثی جدی در گرفت در مورد چراییِ تفاوت سهم الارث مرد از مال زن و سهم الارث زن از مال مرد. الناز رشتی زاده که بحث را طرح کرده بود، میگفت شنیدهام که این به نوعی در ارتباط با مهریه است. یعنی جبران این کمبود سهم الارث زن، مهریهای است که قبلا از شوهر گرفته است.
دوستان زیادی وارد بحث شدند و نظرات خوبی ارائه کردند و در نهایت من هم دو سه نکته نوشتم:
اول اینکه انسان در مقام تعبد و بندگی خداوند متعال نباید دنبال فلسفهی احکام و دلیل آنها باشد. حالا اگر جایی خود اسلام دلیلش را بیان کرد، فبها و گرنه نمیتوان گفت من مسلمان و بندهام اما باید دلیل احکام را بدانم تا قانع شوم و به آن عمل کنم.
در این زمینه آنقدر جای حرف و سخن هست که این فضا را مجال آن نیست. اسلام گوشت خوک را حرام می کند و مسلمانِ آن روز هم نمیپرسد که چرا؟ درست است امروزه در لابراتوارهای پیشرفته به نکاتی در مورد گوشت خوک رسیدهاند و ما مسلمان ها هم دلمان را خوش کردهایم و به اسلام آفرین میگوییم که از آن موقع گفته نباید بخورید و حالا فلسفهاش روشن شده... اینها فلسفه بافی است نه فلسفهی واقعی حکم. آیا می توان گفت تمام حکمت و فلسفه تحریم گوشت خوک همین چیزی است که امروز علم به آن رسیده است؟ پاسخ قطعا منفی است. چون همین حالا از هر کسی سوال کنیم دلیل حرمت گوشت خوک را چیزی میداند متفاوت از دیگری.
بنابراین بسیاری از احکام را باید از باب تعبد و بندگی سمعاً وطاعتاً پذیرفت و امید داشت با پیشرفت علم و در نهایت ظهور امام زمان علیه السلام فلسفهاش روشن شود که تازه اگر آن موقع هم روشن نشد باز تاثیری در ما نخواهد داشت ، چون ما مسلمانیم و بنده و مطیع امر خدا و به تکلیف نگاه میکنیم نه به دلیل تکلیف.
نکته دوم این که اگر فلسفهی احکام با عقل ما جور در آمد و ما تبعیت کردیم که هنر نیست و بدون تردید این روش با روح بندگی و تعبد منافات دارد... اتفاقا تعبد و بردگی آنجایی درست و بهجاست که تو دلیلش را ندانی و با منطق و عقل تو جور در نیاید و تنها از باب عشق به مولا بپذیری و بگویی با اینکه از نظر عقلی پذیرفتنی نیست ولی چون بنده هستم چشم و گوش به فرمانم... وگرنه اگر بنا باشد هرجا عقلمان همراهی کرد ما هم تبعیت کنیم که دیگر بندهی عقل خود شدهایم نه بندهی خدای متعال...
در ادامهی همین نکته این را هم متذکر شوم که خیلی از دوستان وقتی صحبت به اینجا میرسد میگویند خب ما باید کسانی را که مسلمان نیستند یا با دین ما مشکل دارند، با دلایل عقلی قانع کنیم و مجاب کنیم که اسلام الکی حرف نزده است. در پاسخ باید گفت ما نباید انتظار داشته باشیم که احکام و فروعات دینمان را برای کسی که مسلمان نیست، با استدلالهای منطقی و دلایل عقلی اثبات کنیم. زیرا فروعات دین قابل استدلال نیستند، همانطور که در صحبت همهی عزیزان اشاره شده بود... در یک جمله با غیر مسلمانان باید برون دینی صحبت کرد و با مسلمانان درون دینی.
نکتهی سوم اینکه در همین موضوع مورد سوال باز آنچه ما تحلیل و تعلیل میکنیم چیزهایی است که به ذهنمان میرسد وگرنه فلسفهی آن جایی در متون دینی به طور روشن بیان نشده است. پس با این مقدمه روشن است که من هم از سوی دین صحبت نمیکنم و تنها استدلالهایی را میگویم که به ذهن خودمان میرسد و سعی میکنیم برای اقناع مخاطب بگوییم...
به هرحال به نظر من موضوع ارث بری زن و مرد از همدیگر هیچ ربطی به مهریه ندارد و هرکدام حکمتهای خودش را دارد و نمیتوانند لازم ملزوم یکدیگر باشند. اما تفاوت ارث بری مرد از زن با ارث بری زن از مرد، تنها چیزی که توجیه کنندهی آن به نظر میرسد تکلیف شرعی مرد بر تامین هزینههای زندگی خانواده است.
یعنی اگر مرد بمیرد همسرش هیچ تکلیفی بر تامین هزینههای فرزندان ندارد؛ در صورتی که اگر زن بمیرد مرد مکلف است که آنها را تامین کند و به سر و سامان برساند... دقت کنید که بر مرد علاوه بر تامین معاش خانواده ی خودش، حتی تامین پدر و مادرش اگر فقیر باشند واجب است؛ در حالی که بر زن چنین تکلیفی نشده است. زن حداکثرش این است که با همان سهم الارث هرچند ناچیز گذران زندگی میکند تا شوهری دیگر یا فرجامی دیگر، اما مرد چه؟ او حتی اگر بخواهد ازدواج دیگری هم بکند باز باید مخارج عیال را بر دوش بکشد.
حالا اگر مرد بمیرد و بخواهد سهم الارث بیشتری به زن برسد و زن هم به هردلیل حاضر به تامین فرزندان نشود، تکلیف چیست؟ تکلیف فرزندان پسری که هرکدام باید تامین کننده زن و فرزند خودشان باشند چیست؟ در این صورت ببینید چقدر سهم الارثشان کاهش مییابد و دچار مشکل میشوند؟
در بحث دیه و تفاوت دیهی مرد و زن هم همین مطرح است که با مردن یک مرد، یک نیروی کار و نیروی تامین معاش از دست می رود در حالی که زن چنین نقشی ندارد و وظیفه ای هم ندارد. این هم که امروز زنان کار می کنند، دلیل مهمی برای نقض این حکم نیست؛ چون بحث از تکلیف و واجبات است. یعنی زنهای امروز هم تکلیف ندارند که کار کنند و خود را به زحمت بیندازند برای تامین معاش خانواده... و این وظیفهی مرد است که تحت هر شرایطی این مهم را انجام بدهد. زنان امروز هم که دارند دوشادوش مرد کار میکنند هیچ وظیفهای ندارند که حتی یک ریال از حقوقشان را خرج زندگی و بچه ها کنند... اگر هم این کار را می کنند از روی وظیفه و تکلیف نیست بلکه مهربانی خودشان است که داوطلب چنین مسئولیتی میشوند....
البته این تعلیلی است کلی که اگر به دقت و عمق در آن نگاه شود و فروضات مختلفش مورد مطالعه (case study) قرار گیرد، قانع کننده و مورد قبول خواهد بود.
ببخشید از طولانی بودن مطلب... و قصور عقل ناقص من...